شهید حاج ابوالحسن کریمی در غروب روز ۱۳ فروردین سال ۱۳۶۵ در نزدیکی مسجد تکیه بر لاهیجان مورد تهاجم مسلحانه منافقین کور دل قرار گرفت و با اصابت چند گلوله و با حالت سجدهای خونین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پس از تشییع بر روزی دستان مردم شهیدپرور و قدرشناس در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل:
سخنرانی منتشر نشده از آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی به مناسب سومین روز شهادت فاضل مجاهد حاج شیخ ابوالحسن کریمی در ۱۶ فروردین ۱۳۶۵
قسمت اول
… او یار واقعی امام بود.
گفتند اسلحه را از ایشان گرفتند. این [مرد] چرا باید بی اسلحه باشد؟!
نباید فراموش بکنیم در آن هنگامی که همه بریدند ایشان ایستاد، محکم ایستاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
و لَا حَولَ و لَا قُوهَ إلَّا بِالله الْعلی الْعظیم. « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَیسِّرْ لِی أَمْرِی* وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی* یفْقَهُواْ قَوْلِی* » (۱) الحمدالله الواحد الفرد الصّمدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُواً اَحَد. وَالصَّلاهُ والسّٓلام عَلَیٰ أفضلِ الْعَدَد و صاحِبِ الْعَمَد،النُّورِ السَّرمَد مُولَانَا و مُقتدانا أبی الْقَاسِم مُحَمَّد و آلِهِ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ الْمَعصُومین الُهدَاه الْمهدییّن سیّما الْإمام الْمُبین و الْکَهَف الْحصین و غیاث الْمُضطر الْمُستکین، و اللعنه الدآئمه الأبدیه علیٰ أعدائهم و مخالفیهم أبدَ الْآبدین و دَهَرَ الدَّاهرین. قال الله العظیم فی کتابه:«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا »(۲)
مقدمه
{دوران های تاریخ }
تاریخ دوران هایی را پشت سر گذاشته است. دورانی دوران انبیاء است. که در زمان انبیاء دو گروه و دو دسته بودند. دسته ای فرمان انبیاء را-که فرمان الله است- می بردند و اطاعت می گردند و دسته دیگر مخالفت و یا کمر قتل عام را می بستند. دوران دیگر به عقیده ی ما شیعه، دوران امامت و ولایت است که بعد از آخرین پیامبر، جانشین پیغمبر به عقیده ما امام علی بن ابی طالب و بعد از او یازده فرزندش [هستند]که اول و دوم ، امام حسن و امام حسین و آخرین آنها در پس پرده غیبت اند.
دوران سوم، دورانِ ولایتِ جانشینان امام است که باز به عقیده ی ما بعد از غیبت ولی عصر – أرواحنا لتراب مقدمه فدا- چهار نائب مخصوص ، و بعد از چهار نائب[خاص]،نوّاب عام امام ، که الآن در زمان ما به دست توانای ابرمردی بزرگ حضرت آیت الله العظمی امام خمینی است. باز مردم دو گروه؛ دسته ای در زمان خلافت ظاهریه، اطاعت و فرمان می بردند و گروه دیگر مخالفت می نمودند و در زمانی که باز خلافت از نظر ظاهری در دست ائمه ما نبود، مردم دو دسته بودند؛ دسته ای پنهانی یا در ظاهر ارتباط با أئمه ما داشتند اما دسته دیگر در مقابل آنها و مخالفت می کردند.
امروز که روز شهادت هفتمین أختر آسمان ولایت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است، این امام و پیشوای ما هم این چنین بود. گروهی از مؤمنین، باور دارندگان در آن زمانی که در مدینه بودند در ظاهر به خدمتش می رسیدند و[از ایشان] کسب علم و فیض می نمودند و بعد از انکه به زندان هم رفت، در آن زمان هم بعضی از بزرگان علم و دانش ارتباط نامه ای داشتند و جواب نامه را دریافت می نمودند و در همان زمان هم دسته ای مخالف امام بودند؛ و تا آنجایی که فرمان خلیفه ی وقت را می بردند و باعث شکنجه و آزار امام می شدند.
در دوران ائمه ما این چنین ، بعد از ائمه ما در زمان علماء و نُوّاب عام ائمه ما، باز نگاه می کنیم به تاریخ ، چنین می خوانیم.
[جریان شناسی تاریخی در قرآن]
در تمام دوران، قرآن یک تعبیر بسیار والایی دارد می فرماید: مردم دو دسته اند؛ یک دسته به نام حزب الله و دسته ی دیگر به نام حزب شیطان. این حزب شیطان از اول خلقت؛ یعنی بعد از نبوت بوده است. مردمی بودند پیرو پیامبران و مردمی بودند پیرو شیاطین. از همان ابتدا ما می بینیم هابیل است و قابیل، ابراهیم است و نمرود، فرعون است و موسی؛ و بالاخره پیغمبری است و ابی جهل و ابی جهل ها. و بعد از[دوران]نبوت، امیر مومنان است و معاویه، امام حسین است و یزید، موسی بن جعفر است و هارون، پیروان هارون و پیروان موسی بن جعفر. در زمان ما هم این چنین است. علماء که به تعبیر پیغمبر فرمود: جانشینان منند، اینها خلیفه منند. این خلیفه های انبیاء،مخصوصا پیغمبر اسلام از این تاریخی که بیان شد، مستثناء نیستند. عده ای دنبال عالم متعهد مرجعِ تقلید مفتی می روند، و عده دیگر به مخالفت بر می خیزند. آنهایی که مخالفت می کنند، حزب شیطان اند و آنهایی که پیروی می کنند و دنبالش می روند حزب رحمان با حزب الله اند.« أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۳). فوز و رستگاری از برای حزب خداست. حزب خدا پیروز است و حزب خدا هم در دنیا و هم در آخرت کمال و سعادت را به خود اختصاص می دهد.⏪
📚 منابع و مآخذ:
۱-طاها/ ۲۸- ۲۵.
۲- احزاب/۲۳.
۳- مجادله/ ۲۲.
سخنرانی آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی
قسمت دوم
این مقدمهای بود که بدانید حزب الله؛ اگر در جامعه دنبال شما نیستند و شما را می کوبند و با شما مخالفت می کنند، حزب الله های زمان پیغمبر و زمان ائمه ما این چنین بود. روزی پیغمبر نشسته و سلمان در کنارِ پیغمبر، أبی ذرِ نادار در کنار پیغمبر، صهیبِ غلام در کنار پیغمبر، و بالآخره حزب الله ِپابرهنه در کنار پیغمبر، در این هنگام یکی از سرمایه داران و پول دارها خدمت پیغمبر رسید، دَور پیغمبر را دید گدا گشنه ها، محرومین، نادارها؛ ناراحت شد. عرضه داشت: ای پیغمبر! تو که ادعای نبوت می کنی، الآن من به تو قول می دهم و با تو پیمان می بندم که اگر این گدا گشنه ها را کنار بزنی،ما آنهایی که هم پول دارند، هم زور دارند، دورت را می گیریم و تو را حمایت می کنیم.
پیغمبر منتظر وحی الهی ماند. آیه نازل شد؛ پیغمبر ما! گوش به سخنان اینان مده. همین گرسنگان، همین ناداران، همین محرومین، اینهایی که خدا را در صبحگاهان و شامگاهان می خوانند، اینهایی که با خدا رابطه دارند، اینها هستند در جنگها به در کنار شما، در گرفتاری ها در کنار شما، همین محرومین هستند. وقتی که «الصلاه جامعه» بلند می شود، همین ها روانه می شوند و با شما به میدان های جنگ می روند.
« وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ۖ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ »(۴) پیامبر! اینها را طرد مکن، اگر مردم اینها را با یک چشم می بینند اما اینها در پیشگاه ما آبرو دارند، ما برای اینها ارزش قائلیم، ما برای اینها آن چنان قدر و منزلت قرار می دهیم که فردای رستاخیز، عظمت و بزرگی از برای اینان باشد، اینان نباید طرد شوند.
آن روز هم این چنین بود، اگر گروهی می آمدند پیشنهاد به پیغمبر می کردند, پیغمبر! ما سرمایه هایمان را در راه تو خرج می کنیم، پول هایمان را در راه شما می ریزیم، این دشت و دمن را از سرباز پر می کنیم و با دشمنان تو مبارزه می کنیم. اما پیغمبر، همین اینان را، این محرومین و پابرهنه ها را؛ پابرهنه ای که پیغمبر روزی دید، چشمان رسول الله اشک آلود شد. عرض کردند یا رسول الله! -خدای این چشم ها را نگریاند،- چرا ناراحتی ؟ فرمود: یک روزی این جوان را دیدم بهترین لباس را می پوشید و بهترین غذا را استفاده می کرد، اما امروز در راه ما به چنین افتاده است! لذا ناراحتی من برای این جوان است. اما این جوان موقعی که پیغمبر فرمانٕ حرکت برای جنگ می داد، همین جوان بود؛ یعنی این جوانی که از همه چیز گذشت و در کنار پیغمبر آمد و با پیغمبر بیعت کرد و در این بیعت تا آخر ماند. نه اینکه پیغمبر را در نیمه راه تنها بگذارد؛ ابدا .حزب اللهی های طرفدار پیغمبر و طرفدار ائمه معصومین ما این چنین بودند.
امروز هم شما حزب اللهی های استان گیلان که در رأس شما برادر عزیزمان، صدیق محترممان، این عالم فاضل، این دانشمند توانای حزباللهی به تمام معنا، این جوانی که به تعبیر مسئول مدرسه خان(۵) می گفت: از نظر علمی بسیار جلو بود؛ یعنی آقای حاج ابوالحسن کریمی [قرار داشت.]⏪
📚 منابع و مآخذ:
۴- سوره انعام، آیه ۵۲.
۵- حجت الاسلام والمسلمین حسین ملکا.
سخنرانی آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی(قسمت سوم)
افتخار کنید حزب اللهی ها، اگر در میان شما یک حزب اللهی مثل ابوالحسن کریمی داشتید.
این ابوالحسن کریمی شاید هنوز چهره اش برای شما ناشناخته باشد و هنوز این شهر و اطراف این شهر، ابوالحسن کریمی را خوب نشناخته باشند. من یک گوشه ای را می گویم و می گذرم. شما آیا فراموش کرده اید، بحث از سرمایه دار و از محتکر می کنید؟!
سرمایه دارهای این شهر باید بروند،خاک ابوالحسن کریمی را توتیای چشمشان کنند.آن روزی که صدای منافقین، صدای ضدّخداها، صدای خلقی ها در این شهر بلند شد، غیر از ابوالحسن کریمی با شما محرومین و کوخ نشین ها، کس دیگری بود که جلوی آنها را بگیرد ؟ ابدا. سرمایه های این شهر، نوامیس این شهر به برکت همین جوان حزب اللهی[حفظ شد.] این جوان جانش را در این راه گذاشت.
این آیه همان آیه ای است وقتی که سیدالشهداء در روز عاشورا بر بالین هر شهیدی می رسید این آیه را می خواند؛« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»(۶) مؤمنین، باوردارندگان، مردانی بودند پیمانی را که با خدا بستند در این پیمان وفادار ماندند. این حزب اللهی های پابرهنه ما، این محرومینی که دیگران آنها را طرد کرده اند اما خدا شما را طرد نکرده است. آغوش های ما برای شما باز است. دست های شما را می بوسیم، روی شما را می بوسیم و شما را به آغوش می گیریم.
دانشگاه گیلان را کِی نجات داد؟ آن روزی که همسنگر کریمی،آقای انصاری پشت رادیو فریاد کشید که به فریاد رشت برسید! آیا به فریاد آن مرد مظلوم، کی رسید؟ مگر این که شما حزب اللهی ها نبودید؟
این مردم باید قدر شما را بدانند ، این مردم باید قدر قدر کریمی و کریمی ها را بدانند.
این مرد آن قدر والا بود در کمال سادگی زندگی می کرد اما به خاطر خدا، پیمانی که بست، در این پیمان محکم و استوار ،لِبنه ای(۷) روی لِبنه نگذاشت. از مال دنیا چیزی فراهم نکرد، اما آنچنان قرص، محکم در هر پستی از پست ها بود، برای خدا کار کرد؛ و چون برای خدا کار کرد، هیچگاه اجرش در پیشگاه خدا گم نخواهد شد،آنجا محفوظ است، آنجا حفظ شده است.
او به آن آرزویی که داشت،رسید. ابوالحسن برای ماندن آفریده نشده بود، او می بایست شهید بشود؛ آن قدر این روح بزرگ بود، او نمی یابد در بستر بمیرد، او نباید تب کند و لرز بگیرد و بالآخره به أجل طبیعی از دار دنیا برود. آن قدر روحش والا بود، پر کشید و به اعلا علیین، آن جایگاهی که هر کسی به آن جایگاه نمی رسد پرواز کرد.
شما حزب اللهی ها چنین جوانی داشتید.
اگر بگوئید برادر شما بود، شما برادر مرده اید، کمرتان شکسته است، من شما را تخطئه نمی کنم. اگر بگوئید ابوالحسن کریمی پدر شما بود، باز تخطئه نمی کنم؛[چرا که او]پدری وفادار, برادری ارزنده، دوستی بسیار صمیمی و با حقیقت بود.
اگر بگوئیم او یار واقعی امام بود، اگر بگوئیم او آن روزی که دست بیعت داد و دیگران بریدند اما ابوالحسن کریمی نبرید. زندان می رود اما برای خدا. اگر دیگران در زندان بریدند، اما ابوالحسن کریمی از دیگران برید؛ یعنی از خلقی ها برید، از بی خداها برید، به خدادارها پیوست. قرص ماند و آن وظیفه ای که داشت، انجام وظیفه کرد.« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». حقی بزرگ بر گردن همه ی همشهری های خود[دارد.] ما که فراموش نکرده ایم. این نسل های بعد که بیایند باید تاریخ زندگی ابوالحسن کریمی را بخوانند. و حق مطلب این بود که یکی از همشهری هاش جناب آیت الله فیض(۸)، من به جناب آیت الله ایمانی(۹) رنگ زدم؛ گرچه آیت الله امینیان(۱۰) ادای وظیفه کردند. همه ی ما وظیفه مان این بود، وظیفه مند بودیم نسبت به این جوان صدیق،عرض ادب و اخلاص کنیم. نباید فراموش بکنیم در آن هنگامی که همه بریدند ایشان ایستاد، محکم ایستاد. چطور می شود یار دیرینش مرحوم انصاری شهید بشود، اما کریمی شهید نشود.لذا من در اول عرضم نه به پدرش تسلیت گفتم و نه به برادرش تبریک گفتم، نه به خانواده اش, از به برادرهاش،به خواهرهاش، به دامادهاش, به پدر به مادر؛ ابوالحسن کریمی متعلق به شما نبود، به همه ی این شهر بود، به همه ی این استان بود، آن کسی که ایشان را می شناخت متعلق به او بود.⏪
📚 منابع و مآخذ:
۶- احزاب/ ۲۳.
۷- لِبنه: خشت، آجر.
۸- آیت الله محمد علی فیض لاهیجانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری
۹- آیت الله حاج شیخ محمد ایمانی لاهیجانی,رئیس شعبه چهارم دیوان عالی کشور، متوفی آبان ۱۳۷۸.
۱۰- آیت الله محمد علی امینیان لنگرودی امام جمعه آستانه اشرفیه و نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری
سخنرانی آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی (قسمت چهارم)
آن چنان روحش سرشار بود، از نظر فکر بالا بود، آنهایی که در کنارش در حوزه علمیه قم بودند[می گویند] این طلبه وقتی که شد، یک طلبه باسواد؛ آنچه که خوانده بود،درست خوانده بود. متصدّی مدرسه می گفت: وقتی که ایشان برای بحث کردن آمد، دیدیم واقعا عجیب است این جوان.این جوانی که در سنگر دانشگاه، از خدا نبرید.
حزب اللهی ها! بدانید افتخار ما به شماست. بدانید الآن، امروز ، امام پیام داد. پیام امام را کی باید بیاید و عمل بکند و به فریاد امام لبیک بگوید، غیر از شما پابرهنه ها و کوخ نشین ها ؟ آری شمائید…
پایان بخش اول نوار سخنرانی
آغاز قسمت دوم نوار
ای درود خدا بر شما باد. صلوات خدا بر شما باد. خدا شما را طرد نکرده، شما بی پناهید؟! أبدا. خدا پناهگاه همه ی شماست. شما در حفظ و حراست الله اید. خدا شما را پذیراست. فرمود:پیغمبر!«وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ » (۱۱)شما هستید. موقعی که جبهه باشد، حرکت می کنید.
ما مگر فراموش کرده ایم در نیمه های شب،ساعت دوازده شب، یک بعد از نصفه شب، از این شهر می گذشتیم، این بچهها را می دیدیم جلوی اتوموبیل ها را می گرفتند تا چه کنند؟ تا شما، نوامیس شما در امن و امان باشند، شما در راحتی به سر ببرید. اما اینان خواب خوش را بر خودشان حرام کردند تا این شهر و این شهرها را حفظ کردند.
شما ای یاران امام زمان! ای سربازان مهدی! درود خدا بر شما باد. نترسید، نهراسید، متشکل باشید.،دست به دست هم بدهید.
آری این چنین است، ابوالحسن کریمی نمی بایست شهید بشود. باید بگوئیم کم کاری شده است، این عجیب است.
وقتی که خبر دادند در تلفن گفتند: ابوالحسن کریمی را شهید کردند، گفتم: حتما اسلحه را از ایشان گرفته بودند.[تکبیر حضار].
دشمن ابوالحسن کریمی، ابوالحسن کریمی ها کیانند؟ آنهایی هستند که با خدا ارتباطشان را قطع کردند، آنهایی هستند که راهی که راه امام است، از آن راه منحرف شده اند، دشمن ابوالحسن کریمی اینها هستند، اینها هستند، میل شان نبود.
ای مردم شهرستان لاهیجان! ای مردم استان گیلان! شما چطور می شود که زحمات، نه یک زحمت نه دو زحمت ، زحماتی که این بزرگمرد در تمام این استان کشید؛ از مرکز تا شهرستان های شرقی، از مرکز تا شهرستان های عربی این استان. آن روزی که در پست فرمانداری بود، در پست دادستانی بود، یک مرد ساده در کمال سادگی حرکت می کرد. اما آن چنان « أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ »(۱۲)این [بزرگمرد] مصداق واقعی این آیه است. آنهایی که با پیغمبر هستند.«وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ » بر کفّار سخت بود. آنها باید کمین بکنند؛ چرا این طور ساده می آمد و بی اسلحه در میان مردم با آن جوری که این « أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ » بود، مگر ایشان نبود؟
شما اهل این شهر، شیطان کوه را فراموش کردهاید ؟ دکّه های کمونیست ها را فراموش کرده اید؟شما فراموش نکرده اید مگر اینکه زود فراموشکار باشید!
کی بود توانست جلوی اینها را بگیرد؟ حزب اللهی ها که در رأس حزب اللهی ها ابوالحسن کریمی بود و این ابوالحسن کریمی حرکت کرد.
بنده باید بگویم روحانیین این شهر، عمامه بسرهای این شهر! این [مرد] عمامه نداشت، اما خدمت به عمامه شما کرد. مگر همین ها نبودند ناسزا میگفتند ؟ اینها بی احترامی می کردند، آبروها را می بردند, اما ابوالحسن کریمی سینه را سپر کرد، جلوی همین ها ماند، و بالآخره صدای همه ی اینها را در سینه هایشان خفه کرد؛ قدرت این مرد بود. حالا این مرد، من نمی دانم آیا چگونه شد؟ تا تلفن کردند، گفتم اسلحه را از ایشان گرفتند. این [مرد] چرا باید بی اسلحه باشد؟!
من باز یادم نمی رود فرمانده سابق سپاه رودبار(۱۳) آن روزی که اسلحه از ایشان گرفته شد آقا، در کنار بستر همسرش ایشان را ترور کردند. من رفتم در خانه محقرشان سؤال کردم چطور شد؟ گفت بله، اسلحه را از ایشان[گرفتند]، ایشان بی دفاع بود، حتی یک کلت کوچکی هم نداشت تا بتواند از خودش دفاع بکند! بعد چه ارزشی دارد بیابند قاتلشان را بگیرند اعدام بکنند. این وجودها برای آینده این مملکت واقعا با ارزش است. این وجودها برای ما واقعا ارزش دارند، باید اینها را حفظ کنیم، باید از اینها نگه داری کنیم.
حالا دشمن چه گمان کرده، دشمن خیال کرده با از بین بردن ابوالحسن کریمی، فکر ابوالحسن کریمی از میان این مردم می رود ؟! ابدا. دشمن بداند همه اینها ابوالحسن کریمی هستند و اینها تا انتقام ابوالحسن کریمی را از شما و اذناب شما نگیرند، از پا نمی نشینند. (تکبیر حضار)⏮
📚 منابع:
۱۱- انعام/۵۲.
۱۲- فتح/۲۹.
۱۳- سید محمد تقی موسوی که در سحرگاه ۲۸ بهمن ماه ۱۳۶۱ در خانه اش به وسیله عوامل سازمان تبهکار منافقین خلق به شهادت رسید.
سخنرانی آیت الله حاج شیخ عباس محفوظی(قسمت پنجم)
💥داستان مسجد غریب کش
اینجا یک داستانی را که ملّای رومی در مثنوی بیان می کند برای شما می گویم. این داستان را مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی در مجله عروه الوثقی آن روزی که در اروپا منتشر می کرد در آنجا نوشته بود.
اصل داستان این است:مسجدی بود در همین نزدیکی های تهران به نام مسجد غریب کش.هرکسی که وارد آن مسجد می شد، او را می کشت، و فردا صبح جنازه اش را بیرون می آورند!
سید جمال الدین نقل می کند البته از ملّای رومی. بعد هم تحلیل می کند.
او می گوید: سابقا این جور نبود که هتل باشد، مسافرخانه باشد، می آمدند، جا که نداشتند می آمدند در میان مسجد. اگر کاروانسرایی بود،کاروانسرا،اگر نبود در میان مسجد جای غربا بود.
می گوید:اتفاقا یک شخصی وارد شهر می شود،خواست برود در میان همین مسجد غریب کش! تا آمد دمِ در، مردم آمدند جلویش را گرفتند، آقا! وارد این مسجد نشو. گفت:چرا؟ گفتند: برای این که این مسجد، کسی نیست شب اینجا بخوابد فردا صبح به سلامت بیرون بیاید! این مرد فکری کرد و گفت نه، من باید در این مسجد بیایم. هرچه گفتند فردا جنازه ات را از این مسجد بیرون می آورند، گفت ابدا، من باید به این مسجد بیایم.
این مسجد طلسم شده، این مسجدی که هرکسی وارد آن می شد فردا صبح جنازه اش را بیرون می آورند.بالآخره این مرد غریب آمد در میان این مسجد. نیمه های شب شد، یک وقت دید یک فریاد و خروشی برآمد که آهای: من آمدم. با صدای رسا، فوقالعاده, آهای من آمدم!
این مرد در وسط مسجد ایستاد و گفت: بیا، اگر قدرت داری بیا؛ بیا که من هم ایستاده ام و آماده ام. همین قدر که این جمله را گفت، یک وقت دید که این طلسمی بود ؛ زرها و پول ها همه ی اینها جرنگی خورد، پول ها ریخت در وسط مسجد. این مرد کنار این پول ها نشست، گفت معلوم می شد از سر این صدا،مردم می ترسیدند و زهره شان آب می شد و می مردند؛ و لذا این مسجد به نام مسجد غریب کُش مشهور شده بود.
آن وقت سید جمال الدین از اینجا استفاده می کند می گوید: در زمان ما مسجد غریب کش در جهان، بریتانیا؛یعنی انگلستان است. انگلستان همان مسجد غریب کش است، هرکسی که با او مخالفت کند، او را می کشد،او را از بین می برد،او را نابود می کند! و لذا در دنیا می گویند: با این بتِ بزرگ، با این طلسم باید ساخت، باید با او مدارا کرد و الّا هر کسی که با او مخالفت بکند، از بین می رود.این استفاده را سید جمال الدین اسدآبادی می کند.
اما امروز، امروز مسجد غریب کش در این جهان، دوتاست. غرب: آمریکا، از این طرف هم بلوک شرق: شوروی و اذنابش.
در برابر این دو بلوک، این دو مسجد غریب کش، کی توانست ایستادگی کند و بگوید بیا ما هستیم در برابر شما. یک ابرمردی که فریاد کشید بیا ، شرق بیا، غرب بیا، تو قدرتت را اعمال کن، تو هم هرچه روز داری و در توانت هست بیا. هر دوتا دست به دست هم دادند تا شاید بتوانند این قدرت را بشکنند.
آیا این طلسم را کی شکست؟ کی توانست در برابر این مسجد غریب کش شرق و غرب مقاومت کند؟ غیر از آن ابرمرد تاریخی که ایستاد و گفت: ما نه از شرق می ترسیم و نه از غرب می ترسیم. فرمود: لاشرقیه، لاغریبه، جمهوریه الاسلامیه.
ای برادرهای حزب اللهی! ای اهالی محترم استان گیلان! آن ابرمرد تاریخ کی بود؟ امام. امام،مسجد غریب کشِ شرق و غرب را، طلسم ها را شکست.
نامردهای داخل مملکت! گاهی ترور کور می کنید و ابوالحسن کریمی را از ما می گیرید. شما کی هستید؟! ارباب هایتان شکسته شدند، نابود شدند. شما چه می کنید! شما آن روزی که انصاری(۱) را از ما گرفتید، بهشتی و بهشتی ها را از ما گرفتید، آیا توانستید این مملکت را از بین ببرید؟ این مملکت طلسمش شکسته شد.
تقی زاده(۲) در خاطراتش می گوید: ما اگر خواسته باشیم زندگی کنیم در این جهان؛ یعنی در ایران، بدون انگلستان نمی توانیم؛ یعنی باید از سر تا پا فرنگی بشویم!
ای تقی زاده نامرد! سر از خاک برآر و ببین این جوان های ما، این مردم ما چگونه زندگی کردند. هم طلسم شرق را شکستند ، هم طلسم غرب را شکستند. به دست کی ها شکستند؟ به دست شما حزب اللهی ها. شما قدرت امامید، شما بازوان امامید. افتخار بر شما باد.
اگر امام امروز پیام داد و فرمود: آنهایی که آموزش دیده اند، آنهایی که قدرت دارند، باید به جبهه بروند تا کار دشمن را یکسره کنند، کی ها هستند؟که شنیدم در قم ریختند بیرون ، فریاد برآوردند یاالله. همه باید حرکت کنیم و به جبهه جنگ برویم تا آخرین نفر و دُمِ این طلسم ، این را هم از بین ببریم و بَبُریم و به زباله دان تاریخ بیندازیم.کی ها؟ شما حزب اللهی ها، شما حزب اللهی ها که با امام تان بیعت کردید.⏪
۱- مهندس علی انصاری استاندار گیلان که در ۱۴ تیر ماه ۱۳۶۰ به وسیله عوامل سازمان منافقین خلق ترور و به شهادت رسید.
۲- سید حسن تقی زاده از رجال سیاسی غربزده دوران پهلوی.
منبع: کانال ایتا شهید حاج شیخ ابوالحسن کریمی