گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل؛هرجمعه باشما با شهدائیم،/جمعه های «شهدایی» احرار/ شهید رضا رهسپار تالش: نباید به دشمن اعتماد کنیم
شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستن.
میخواهیم هر جمعه کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز کنیم و با نامی و یادی از این ستارهها شب کنیم ؛باشد که ادای دینی بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و …ان شاءلله.
شهید رضا رهسپار در بیستم خرداد ماه سال ۱۳۴۰ در یکی از محلات تالش واقع در پره سر دنیاچال خوریان در یک خانه روستایی پا به عرصه حیات گذاشت و دوره ابتدائی را در دنیا چال و دبیرستان را در شهرستان تالش به اتمام رساند و در سال ۱۳۶۰ به اخذ دیپلم نائل گشت.
نام پدرش علیقلی و مادرش گویه و دومین فرزند خانواده خویش بوده و همواره در کار کشاورزی دوشادوش خانواده به کار می پرداخت وی از خانواده مذهبی و کم درآمد و با زمین کمی که داشتند به کشاورزی جزئی مشغول و امرار معاش می کردند و با هزاران محرومیت به کار و تحصیل مشغول بوده و با کار طاقت فرسای روزمره همواره در سنگر علم دانش پیکار می کرد و در اتمام کار کشاورزی در سایر امور زندگی فعالانه کار می کرد و به عموی پیرش که دارای اولاد نمی باشد خدمت و کمک خاصی نسبت به آنها مبذول میداشت و سایر اوقات بیکاری را در کارگاه عکاسی عمویش در پره سر کار می کرد و هنگام ثبت نام محصلین شبانه روزی در عکاسی برای خدمات و انجام کار مردم از هیچ کوششی دریغ نمی کرد.
آقا رضا با تمام کارهایی که داشت همواره در جمع دوستان زمین ورزشی مسجد و کارهای خیر و غیره فعالانه شرکت می نمود و یکی از مدیونین خط امام و مبلغین خط سرخ شهادت بوده و در عزاداری حسین (ع) از سینه زنان و بیانگر راه سید الشهدا محسوب می گشت و مکتبش از حسین الگو گرفته و به ایشان پیوست. آقا رضا بخاطر کار زیاد کمتر در برنامه های ورزشی شرکت می نمود و از بیکاری مردم و خصوصا جوانان که وقتشان را بیهوده هدر می دادند همواره رنج می برد و می گفت چه خوب بود که زمین ورزشی برای این ده درست می کردند تا نسل های آینده مان در این مکانهای مقدس و انسان ساز جسم و جان خویش را برای آبادی و خدمت به مملکت اسلامی تربیت و پرورش می دادند و از این فرصت های طلائی استفاده شایانی ببرند و با اراده پولادین در برابر ابر قدرتها و رسیدن به خود کفایی پیکار می کردند اقا رضا در مدرسه و بیرون دوستان و دوستداران زیادی داشت.
و گل سر سبد دوستان و خانواده خویش بوده و تنها دیپلمه در خانواده اش بود و انسانی متین و آراسته به خصایل اسلامی بود ولی از روابط ظالمانه رژیم گذشته رنج می برد و همیشه آرزوی سرنگونی آنرا در سر داشت و همیشه خط قرآن را تبایغ می کرد و به این منظور پس از اخذ دیپلم امیدهایی که در نیروهای انقلابی و ارتش شکوفا می شد برای ثبت نام و استخدام در دانشکده افسری نام نویسی کرد و همواره از اعمال جنایتکارانه منافقین کوردل رنج می برد و دشمن شماره یک محرومان جهان را امپریالیسم آمریکا و مزدورانش می دانست و سعی بر این داشت که هر چه زودتر خود را با جنگ متجاوز گرانه ای که به ایران تحمیل شده است اعزام تا وزه بعثی های مزدور را به خاک بمالد
او آرزو داشت که برای نجات قدس به نابودی اسرائیل برود و همیشه تاکید داشت که تا پرچم اسلام را در سراسر گیتی به احتزاز در نیاوریم از جبهه های جنگ بر نخواهیم گشت و تنها آرزویش وحدت مسلمین جهان و ادامه راه سرخ شهادت بود و در چنین اراده ای که در او نمایان بود شهادت خیلی برایش زود بود .
در آخرین دیدار مرخصی کاملا وی آشکار می ساخت که دیگر بر نخواهد گشت و شهادتش را از نزدیک لمس می کرد تا اینکه در ماموریت سردشت کردستان روز عید غدیر خم به فیض شهادت نایل و به لقاء پیوست و در تاریخ ۱۸ مهر پیکر مطهرش با تشییع با شکوهی در تربیت ملا در حوریان به خانه ابدی سپرده شد. راهش مستحکم و یادش گرامی باد. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر صدام مزدور آمریکائی.