گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل؛هرجمعه باشما با شهدائیم،/جمعه های «شهدایی» احرار/ شهید احمد آشوبی،املش: اولین وصیتم را برای مادر بزرگوارم می نویسم که مرا شایسته شهادت فی سبیل الله نمود
شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستن.
میخواهیم هر جمعه کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز کنیم و با نامی و یادی از این ستارهها شب کنیم ؛باشد که ادای دینی بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و …ان شاءلله.
دوم آذر ،۱۳۴۴ در روستای کیاکلایه از توابع شهرســتان املش به دنیا آمد. پدرش قربان، کشاورز بود و مادرش گل اندام نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشــته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. ســال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.ابتدا به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. هفتم مهر ،۱۳۶۵ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و دست، شهید شد. مدفن وی درگلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید احمد آشوبی
بسم الله الرحمن الرحیم
اشرف الموت قتل الشهاد شرافتمند تریمن مرگها شهادت است
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
با سلام و درود بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه ) و نائب بر حقش امید محرومان و ستم کشیدگان عالم روح خدا پیر جماران امام امت و نائب برحق و حقیقت از صدر اسلام تا کربلا ابا عبدالله و از کربلا تا کربلاهای خوزستان و کردستان و با آرزوی پیروزی برای کفر ستیزان جبهه های نبرد با دشمنان اجانب خصوصا امریکا و شوروی ابر قدرت و جنایتکار .
بله شب شب عملیات است ، جدایی از مادر و پدر و همسر ، شبی که فرزندان معصوم بی پدر می شوند ، شبی که بچه ها یتیم می شوند .
ای مادران و ای پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل ۷۲ تن شهید را نمود ، همه مثل او جوانتان را به جبهه نبرد بفرسید و حتی جسد اورا هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود : سری که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم و گوش به فرمان امام امت باشید ، که چه می گوید ، نمیدانید که چه حرفهایی از دهان مبارک ایشان بیرون می آید چقدر شیرین است ، شما را به خدا امام را تنها نگذارید امامی که حرفهایش از جای دیگر سرچشمه می گیرد امامی که امام زمان پیش او می آید .دعا کنید این نائب امام زمان را .
ای مادر وبرادران و خواهران من کوچکتر از آن هستم که بخواهم برای شما خانواده محترم وصیتی بکنم . لذا چون پیرو چهارده معصوم ( ع ) نیز هستم و آنها هم وصیت نامه داشته اند .
اولین وصیتم را به مادرارجمند و بزرگوارم که مرا از کودکی با یک دنیا رنج و زحمت فراوان بزرگ کرد و بدین سن و سال رسانید می نویسم ؛ آنچنان مرا در دامن خویش به نحو احسن پرورانید که مرا شایسته شهادت فی سبیل الله نمود مادر جان گریه مستحب است ولی اگر می خواهید گریه کنید به یاد ۷۲ تن از یاران با وفای پیامبر اکرم ( ص ) قاسم و علی اصغر گریه کنید تا شما نزد خدای متعال اجر و پاداش زیادتری بگیرید .
مادرجان مادری بدین خوبی مانند تو در جهان ندیده ام از اقوام و خویشان بخصوص خانواده محترم خواهش می کنم مادرم را هرگز تنها نگذارید و بیشتر از من به فکر او باشید از اقوام و خویشان و بستگان و آشنایان می خواهم که همگی مرا حلال کنید و مبادا از خون من سوء استفاده کنید .
هرگز کینه در دل راه ندهید برای من و شهدای دیگر قرآن بخوانید و نوحه سرایی کنید .
اما چند جمله برای پدر بزرگوارم ؛ پدر جان اگر خبر شهادت مرا شنیدی انشاء الله که از چهره نورانیت لبخند بیرون می اید و انشا الله که می گویی که خدایا این قربانی را از من قبول بکن .
پدر جان شما وقتی که از پدر شهید محمود فرمانبرد رد میشدی سرت را پایین می انداختی ولی الان دیگر خجالت نمی کشی چون که همدرد شدی .
پدرجان هرچند برای شما وصیت بنویسم کم است پدر جان هر چه برای شما بگم کم است چونکه چیزهایی که به من می گفتید ، غیر آن عمل می کردم و خیلی سعی تان بر این بود که پسر جان درس بخوان و دیپلم تان را بگیرید ولی پدر بزرگوارم من دیپلم را از امام حسین ( ع ) میگیرم ، پدر جان من دیپلم را از امام زمان می گیرم .
اما چند کلمه هم برای همسرم بنویسم ، همسرم اگر خبر شهادت را شنیدی ناراحت نباش و به سر و سینه نزن که دشمنان اسلام سوء استفاده بکنند نمی گویم گریه نکن ، گریه بکن اما نه برای من ، گریه برای امام حسین ( ع ) و حضرت زهرا و برای علی اکبر و علی اصغر گریه کن .
همسرم می دانم که حق همسری را ادا نکردم من که پیش شما شرمنده ام همسرم من جز مهربانی و محبت چیز دیگری از شما ندیده ام امیدوارم که مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بدهید .
اما چند کلمه برای فرزندم ، ای کاش فرزندم لب به سخن می گشود تا چند جمله ایی هم با ایشان درد و دل بکنم و به ایشان بگویم که من به کجا رفتم و چرا رفتم و چرا …
اما همسرم اگر فرزندم سجاد لب به سخن گشود و از شما سوال کرد و گفت آیا مادرم من بابا ندارم و گفت بابام کجا رفته آیا دیگر برنمی گردد . به ایشان بگو : سجاد عزیزم پسرم بابات رفته صدای هل من ناصر ینصرنی حسین ( ع ) را لبیک بگوید و رفته پیش حسین ( ع ) چونکه پسر جان حسین غریب مانده بود رفته از غریبیش بیرون بیاورد . و بعد به ایشان بگو که حسین همسایه نداشت رفته تا همسایه حسین بشود . و اگر سوال کرد و گفت : مامان حسین کیست بگو حسین سالار شهیدان است بگو حسین را ۱۴۰۰ سال پیش با لب تشنه شهید کردند .
اما ای برادر و خواهران من اگر خبر شهادت مرا شنیدید و فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت ایشان اعتقاد ندارند بر من نگیرید و بر جنازه من حاضر نشوند و ؟؟ ام باشد که ما شهدا آنان را نیز متحول و به رحمت الهی نزدیکشان کنیم .
و از برادران و خواهران من می خواهم که انشاالله احساس مسئولیت شان بیشتر و از برادر بزرگوارم و دیگر برادران پاسدار می خواهم که جوانان محل را دعوت بکنید که برای نماز و دعای کمیل و توسل را در محل و یا در شهر املش راه بیندازید املشی که در حدود صد شهید بجا گذاشته است میشود دعای کمیل برگزار نشود بخدا این شهدا از شما شکایت می کنند و از جوانان می خواهم آنانکه تا حال نفهمیدند اسلام یعنی چه ، به ایشان می گویم که کمی تفکر بکنند و از خدا بخواهند ایشان را به راه راست هدایت بکنند و از جوانان املش و کلاچای می خواهم که این را هم بدانند که این برخوردها بر اساس این است که شما را از عذاب آخر نجات بدهند .
درآخر از دوستانم انتظار دارم که اسلحه مرا بردارند و با دشمنان اسلام و قرآن بجنگند .
والسلام
شب عملیات قبل از حرکت به منطقه عملیات غرب
در مورخه ۳/۶/۶۵