گروه ایثارو مقاومت پایگاه خبری تحلیلی احرارگیل؛هرجمعه باشما با شهدائیم،/🌹جمعه های «شهدایی» احرار/شهید محمود بکایی، رودسر : آهای کسانیکه بر مسند قدرت، چون خزان لمیدهاید ، اگر چه لیاقت ندارید، کناره بگیرید.
میخواهیم هر جمعه کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز کنیم و با نامی و یادی از این ستارهها شب کنیم ؛باشد که ادای دینی بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و …ان شاءلله.
شهید محمود بکایی در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۴۲ در یک خانواده کشاورز، مومن و مذهبی در روستای کویهسفلی شهرستان رودسر دیده به جهان گشود.
وی همواره با نظم و ترتیب بود و به اعضای خانواده بهویژه مادرش احترام خاصی میگذاشت، زمانی که مؤذن مسجد روستا شد، معنویتش شکفت و پس از سپری کردن مقاطع ابتدایی و راهنمایی برای ادامه تحصیل به رودسر رفت.
با گسترش انزجار مردم ظلمستیز ایران اسلامی، پیام مظلومیت اسلام و قرآن و اقدامات انقلابی عظیم توسط امام راحل و مردم موجب هوشیاری محمود و برادرش مرتضی شد.
پس از فوت پدر، محمود و مرتضی با تمام وجود تلاش کردند تا برادر و خواهرانشان از هر نظر احساس کمبود نکنند و علاوه بر اینکه در سنگر دفاع از میهن بودند وجودشان کانون خانواده را نیز گرم میکرد.
زمانی که مرتضی به جبهه رفت، مسؤولیت نگهداری خانواده بهعهده محمود گذاشته شد تا با خیالی آسوده به نبرد با کفر بپردازد و مدتی بعد محمود نیز که توان ماندن در پشت جبهه را نداشت از مادر اجازه رفتن گرفت و اعزام شد.
همواره تکیه کلام محمود و مرتضی این بود که ما برای سربلندی اسلام و دفاع از شرف و عزت مملکت خود به جبهه میرویم و از مادر میخواستند که برای آنها دعا کند تا مانند امام حسن (ع) و امام حسین (ع) شهید شوند.
پس از شهادت مرتضی، محمود تاب و تحمل ماندن نداشت و زمانی که به چهره فرزندانش نگاه میکرد به یاد همرزم شهید خود میافتاد و آخرین باری که محمود به مرخصی آمد خرداد سال ۱۳۶۷ بود و هنگام خداحافظی به تمام اعضای خانوادهاش سفارش کرد تا پشتیبان انقلاب و امام باشند و هرگز فرائض دینی و راه شهدا را سبک نشمارند.
مرتضی زودتر از برادرش از طریق بسیج وارد عرصه نبرد با دشمن شد و پس از یک سال محمود نیز در مسیر برادر بزرگش گام گذاشت و همراه او همسنگر روزهای جهاد در راه خدا شدند و سالها در جبهههای نبرد و در میادین مین برای مقابله با دشمن مین میکاشت و برای پیشروی رزمندگان مین خنثی میکرد.
نیروهایی که در گردان تخریب بودند روحیات شدید عرفانی و روحانی داشتند و محمود یک ارتباط قلبی فوقالعاده با رزمندگان تخریبچی داشت و صفای درونی محمود بسیار لذتبخش بود.
شهید «محمود بکایی» بسیجی مخلص و بیادعای لشکر اسلام در پاکسازی معبرهای مین منطقه شلمچه در دوران دفاع مقدس همسفر کاروان راهیافتگان وصال شد و با آبرو به نزد خداوند رفت و امروز در بلندای رفیع ایثارگری در راه خدا نظارهگر ثمرات از خودگذشتگی خود است.
پس از شهادت مرتضی با وجود آنکه محمود متأهل شده بود اما با وفا به عهدی که با شهدا و امام (ره) بسته بود در لباس بسیج وحشت را در دل دشمنان اسلام انداخت و با دنیایی از خضوع و بندگی به آرزوی خود رسید و در کربلای شلمچه ایران نام و یادش را به فهرست ستارگان فروزان دفاع مقدس به ثبت رساند تا هرگز چرخهای در حرکت شهادت در راه خدا در ایستگاه بیخبری نایستد.
شهید محمود بکایی لشکاجانی سرانجام پس از رشادتهای فراوان در جبهههای نبرد حق علیه باطل در تاریخ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و به برادر شهیدش پیوست.
وی پس از آنکه همه نیروها از پل گذشتند به همراه دو همرزم خود با انفجار پلی که دشمن را پشت کانالهای پر از آب و عمیق منطقه شلمچه زمینگیر میکرد، در هنگام نوشیدن آب بر اثر اصابت خمپاره، به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهر شهید محمود بکایی لشکاجانی پس از تشییع باشکوه مردم شهیدپرور شهرستان رودسر در گلزار شهدای روستای کویهسفلی به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید والامقام محمود بکایی :
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴١﴾
با شتاب با تجهیزات سبک و سنگین [و سواره، پیاده، پیر و جوان به سوی میدان نبرد] بیرون روید، و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید که اگر دانا [یِ به حقایق] باشید این برای شما بهتر است. آیه (۴۱) سوره مبارکه توبه
خداوندا تو را سپاس که چگونه بودن و چگونه ماندن را به من آموختی و سلام و درود بر امام خمینی نائب برحق مولا مهدی (عج) که چراغ هدایتم در این مقطع از زمان گشت و معرفت را که در من مرده بود، دوباره زنده کرد و مشوق من در راه رسیدن به کمال شد.
سلام بیکران به پدر بزرگوارم و مادر مهربانم که از بدو تولد راه ماندن را در کنار تربیت صحیح به من آموختند و سلام به برادر مفقودم مرتضی که گذشت را به من آموخت و از خود گذشتن را سرلوحه امورم گردانید و سلام به همه کسانی که مشوق من در دنیا و دینم بودند.
اکنون که سبکبال و آزاد از دنیا رخت بر میبندم خرسندم و از این شوق و شعف شادمانم، اگرچه راه پر پیچوخم را طی کردهام و سختی و مرارت فراوان کشیدهام اما دلسرد از بودن نیستم که دنیای مومن همین است و جز ایمانآورندگان مزه رنج را نخواهند چشید.
خدای مهربان به تو ایمان دارم و به رسولانت و به امامانت و بر قرآنت و بر همه نیکانت و آنچه وحی فرمودهایی، خداوندا اگر چه قرآن را کم تلاوت نمودهام و در اطاعت قصور کردهام، اما به همه مقدساتت سوگند که از جمله ایمانآورندگان بودم که هجرت نمودم در راه تو با مال و جان خود، که البته از تو میخواهم که مرا از شهدا قرار دهی که شهدا نزد تو مقامی بس والا دارند.
خداوندا من به سوی مرگ آمدهام نه به سوی مردن در راه غیر تو فنا است و کشته شدن در راه تو بقاء، خداوندا من از مولایم علی (ع) آموختهام به پیکار مرگ بروم و در پشت پرده مرگ بقا را و ماندن را که همانا شهادت است بیابم و از این تلاش هرگز مأیوس و دلسرد نمیگردم.
خدایا امید به لطف و رحمت تو دارم، خدایا بگذار بیخردان مرا مسخره کنند و نیشخند زنند، آیا کار شمع جز سوختن است نه هرگز اینچنین نیست آنها شمع را درک نمیکنند، فقط به پیروی از غریزه روشنی را، نه روشنی را، بلکه فقط نور را میبینند و احساس سوختن را نمیفهمند.
آنهایی که فکر میکنند که به قصد خودکشی به جبهه آمدهام سخت در اشتباه و زیانکاری هستند که البته باید بگویم دنیا را بیشتر از همه شما دوست میدارم من به فرزندانم و به زندگیم عشق میورزم آیا زندگی بدون معشوق یک خیال واهی نیست؟
شما از شهادت چه میدانید شماهایی که خود را در قفس آهنین زر و زور و تزویرر محبوس کردهاید بدانید و آگاه باشید که روزی مرگ که البته همه از آن گریزانند به سراغتان خواهد آمد و شما را به کام خود خواهد کشید که ان روز دیر است اگر رستگار نشوید.
با شما هستم ای خوابیدگان به انتظار چه چیز و چه کس نشستهاید ، برخیزید اکنون عصر امام زمان (عج) است شما امام زمان (عج) را اگر چشم بصیرت داشته باشید خواهید دید، برخیزید و قدر این نعمت را بدانید که شهادت آسان به دست نمیآید این مقطع آزمایش الهی زودگذر است بشتابید که از خیل عظیم کاروانیان فیسبیلالله غافل نمانید که ره بس دراز و خطرناک است.
گول جاه و مقام و زن و فرزند را نخورید که البته از ستمکاران خواهید بود، آهای کسانیکه بر مسند قدرت، چون خزان لمیدهاید ، بنگرید که آیا این مقام برازنده شما هست، اگر چه لیاقت ندارید، کناره بگیرید و خود را چون کنه بر مومنین و مصلحان نچسبانید تا در قیامت شرمنده شهدا نباشید.
ای دستاندرکاران امور مسلمین شما مسئولید به وظیفهایی که به شما حکم داده شده است که با ظالم بجنگید و مظلومان را حامی باشید که به آیه شریفه (و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه) عمل نمایید قدر این مسئولیت را بدانید که به بهائ گران بدست آمده است به قیمت شهوت و امیال حیوانی نفروشید که هزاران شهید و شهیدان رحیم بردبار و مرتضی بکایی در گرو این انقلاب است.
حفظ انقلاب اسلامی به رهبری ولایت فقیه یک تکلیف است برای همه ی انسانها، فرزندان خویش را به بهانه درس و تحصیل و کار و زندگی در خانه محبوس نکنید که مرگ با عزت به زندگی با ذلت و زیر یوغ ظالمان ارجعیت دارد، قدری به خود آیید شما که پیرو حسین (ع) هستید، در قیامت جواب زینب و زهرا (س) را چه خواهید گفت.
خداوندا مقام شهادت را به همه بندگان صالحت ارزانی دار، خداوندا امام عزیزم خمینی کبیر را در پناهت تا ظهور حضرت مهدی (عج) نگهدار و نگهبان باش، خداوندا به همه کسانی که قابل هدایت هستند هدایت و در غیر این صورت نابود بفرما، خداوندا به خانواده ام صبر و معرفت الهی و اتحاد عنایت فرما و والدینم را بیامرز و از رحمت خود آنها را بیبهره نساز.