جمعه های«شهدایی» احرار/ ماجرای تیراندازی شهیدحسین املاکی با کلت «ماکاروف» افسرعراقی

سی امین سالگرد شهادتش را گرامی می داریم.

یا حسین فرماندهی از آن توست
این جمله ای بود که بر بالای سر درب ورودی اتاق فرماندهی بود.
حسین املاکی
حسین را چه کسانی شناختند
حسین را چه کسانی فراموش کردند
و چه کسانی با حسین زندگی میکنند.
حسین یه جمله زیبا همیشه میگفت و آن اینکه «تا جنگ هست من هستم» و چه زیبا تا آخرش به حرفی که زده بود مردانه ایستاد
و شد
حسین
او دنبال نام نبود
او دنبال مقام نبود
او با همه خاکی بود
این بود که حسین شد افلاکی
کسانی که مدتی با حسین بودند هیچوقت فراموش نخواهند کرد قدمهای استوار حسین املاکی در تمام (صحنه های حساس)جبهه های ۸ سال دفاع مقدس را.
حسین عاشق خدا بود و خدا عاشق حسین
و آن کس که خدا عاشقش بشود خواهد کشت و هرکس را که خدا بکشد خون بهایش را نیز خواهد داد
و چه بهایی خدا به حسین داد و او را جادوانه کرد و حسین را مهمان خود کرد

^[2]

یه خاطره از حسین املاکی و یارانش
بعد از عملیات بیت المقدس ۲ ،  وظیفه  داشتیم  مکانی را شناسایی کنیم جهت استقرار گردانها ، مکانهایی را شناسایی کردیم و قرار شد که شهیدحسین آقای املاکی و سایر فرماندهان از منطقه بازدیدی داشته باشند .
بعد از مدتی شهید حسین املاکی و (سردار) هامون محمدی و (سردار) حزنی وارد تنگه با سوا  شده و من به همراه ایشان از منطقه بازدید کرده و توضیحاتی دادم
یادم میاد که اون روز یک کلت ماکاروف متعلق به یکی از افسران عراقی را به شهید املاکی دادیم شهید هم گفت که کلت خوش دستی هست جهت امتحان شروع کرد چند تیر با آن شلیک کردن. بعد رو کرد به (سردار) حزنی گفت که فشنگ این نوع کلت خیلی کم هست و سردار حزنی (مسئول وقت پشتیبانی لشکرقدس گیلان) گفت که فشنگش را من تامین میکنم .
شب را آنجا ماندند و فردا صبح به مقر فرماندهی برگشتند جهت حرکت گردانها .
یاد و خاطره همه شهیدان ۸سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم خصوصا  شهید دفاع مقدس حسین املاکی و شهید مدافع حرم حسین همدانی گرامی باد.
روز و روزگار در کنار شهیدان خوش باد
عمر همه مدافعین حریم ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دراز باد

منبع:«خاکریزی ها»